دل نوشته هایی از نفرت

بهت نمیگم آدم بی معرفتی هستی!! چون بی معرفت ها که" آدم" نیستند


.:HoMe:. | .:eMaiL:. | .:Design:. | .:Profile:.


 

بعضی آدمها باید مثل جعبه ی سیگار ،

 

برچسب هشدار داشته باشن

تا فراموش نکنی که دوست داشتنشون

فقط برای تو ضرر داره

 

 

|پنج شنبه 21 دی 1391برچسب:,| 21:18|کوروش|

 

ای دل بی ارزش !

 

لامـــصب……………..یاد بگیر !

 

اگه کسی بهت گفت دوسِتـــــــ دارم

 

لزوما به این معنی نیست که :

 

"کَسِ دیگه ای رو دوست نداره"

 

 

|پنج شنبه 21 دی 1391برچسب:,| 21:15|کوروش|

 

احساس است

مزرعــــه که نیست

هـــــی شخـــمش میـــــزنی لعنتــــــی…!

 

 

|پنج شنبه 21 دی 1391برچسب:,| 20:56|کوروش|

 

 

کارَت که با من تمام شد ،

 

پرت کن بیرون مرا . . .

راحت ترم . . .

تا بگویی دوستت دارم . . به دروغ . . .

|پنج شنبه 21 دی 1391برچسب:,| 20:48|کوروش|

 

عجیب است دریا ،

 

همین که غرقش میشوی پس میزند تو را

 

مثل تو

 

 

|پنج شنبه 21 دی 1391برچسب:,| 16:48|کوروش|


همیشه واسه گلی خاک گلدون باش که،

 

اگه به آسمون هم رسید ،

 

یادش باشه ریشش کجاست

 

 

|پنج شنبه 21 دی 1391برچسب:,| 16:45|کوروش|

 


 

دیگر نمیگویم گشتم نبود ، نگرد نیست

   بگذار صادقانه بگویم … 

       گشتیم ! اتفاقا بود ! فقط مال ما نبود

    شما بگردید !

 

لابد مال شما هست !!!

 

 

 

 

|پنج شنبه 21 دی 1391برچسب:,| 16:36|کوروش|

 

 

 

یکی باش برای یک نفر ،

 

نه خاطره ای مبهم در ذهن 

 

صدها نفر

 

 

|پنج شنبه 21 دی 1391برچسب:,| 16:32|کوروش|

 

آدم فهمیده ای بود


خوب می دانست کجاها خودش را به نفهمی بزند

 

 



|پنج شنبه 21 دی 1391برچسب:,| 16:28|کوروش|

 

 

یک مترسک خریده ام !

 
عطر همیشگی ات را به تنش زده ام !

 

درست مثل توست ، 


فقط اینکه روزی هزار بار از رفتنش مرا نمی ترساند 

 

|پنج شنبه 21 دی 1391برچسب:,| 16:24|کوروش|

 

بعضی دردها و چیزها

چــــــــــقدر دیدن و شنیدنش تحمل میخواد...

خالی ام از حرف....

پرم از دلتنگی!!

 

 

|چهار شنبه 20 دی 1391برچسب:,| 15:11|کوروش|

عکس گریه عاشقانه

 

یـــک وقــت هـــایـــی ،

آدم دلش میخـواد یه نفـر بـا صدای بلند بگه:

"کـــــــــات"

و بعـد رهــا شه از هـر حـس و حـالـی کـه داره...

رهـا شه از هـر نقشـی کـه ،

 

به اجبــــــــــار روی دوشــــش هســـــت...

 

 

|چهار شنبه 20 دی 1391برچسب:,| 15:5|کوروش|

 

گفت خدانگهدار و رفت...

 

هـــــــــــــِـــــــــــــه !!!

 

انسانها چه راحت ،

 

مسئولیت هاشان را به خدا واگذار میکنند

 

 

|چهار شنبه 20 دی 1391برچسب:,| 11:52|کوروش|

 

 

نه حرفی برای گفتن

نه امیدی برای ماندن

نه پایی برای رفتن

نه تمایلی برای دوباره ساختن

تو از اول هم هیچ نداشتی

 

پـــــــــــــــس..

 

برو...

 

گمــــــــــــــــــــــشــــــو !!!!

 

 

|چهار شنبه 20 دی 1391برچسب:,| 11:47|کوروش|

 

هی !!!

 

این جمله ی “دوستت دارم” ،

 

سلام و احوالپرسی نیست که ،

 

به هرکی میرسی میگی!!

 

 

|چهار شنبه 20 دی 1391برچسب:,| 11:45|کوروش|

 

 

باید به بعضیا بگی :

 

این شماره ی پینوکیوست ...

 

زنگ بزن ببین چطوری آدم شده ،

 

شاید تو هم آدم بشی!!!

 

 

|چهار شنبه 20 دی 1391برچسب:,| 11:42|کوروش|

 

گاهی احساس میکنی که اگه

 

وقت بذاری و به یه سیب زمینی پخته عشق بورزی ،

 

بیشتر جواب میده تا به بعضی آدما..!!!

 

 

|چهار شنبه 20 دی 1391برچسب:,| 11:38|کوروش|

 

محکم تر از آنم که برای تنها نبودنم ،

 

آنچه را که اسمش را غرور گذاشته ام ،

 

برایت به زمین بکوبم

 

احساس من قیمتی داشت

 

که تو برای پرداخت آن فقیر بودی !!

 

 

|چهار شنبه 20 دی 1391برچسب:,| 11:35|کوروش|

 

یه رابطه هایی مثل ریگ کفش می مونه …

 

اولش سعی میکنی قِلش بدی ته کفشت ،

 

و باهاش کنار بیای

 

ولی آخرش مجبوری بندازیش بیرون !!!

 



|چهار شنبه 20 دی 1391برچسب:,| 11:31|کوروش|

 

بگـــذار آغوشم بـــرای همیشه یخ بـــزند


نمی خواهم کـــسی شـــال گردن اضافی اش را

 

دور گـــردن احســـاسم بیاندازد

 

 

|سه شنبه 19 دی 1391برچسب:,| 15:20|کوروش|


زني از خانه بيرون آمد و سه پيرمرد را با چهره های زیبا جلوي در ديد.
به آنها گفت: « من شما را نمي شناسم ولي فکر مي کنم گرسنه باشيد، بفرمائيد داخل تا چيزي براي خوردن به شما بدهم.»
آنها پرسيدند:« آيا شوهرتان خانه است؟»
زن گفت: « نه، او به دنبال کاري بيرون از خانه رفته.»
آنها گفتند: « پس ما نمي توانيم وارد شويم منتظر می مانیم.»
عصر وقتي شوهر به خانه برگشت، زن ماجرا را براي او تعريف کرد.
شوهرش به او گفت: « برو به آنها بگو شوهرم آمده، بفرمائيد داخل.»
زن بيرون رفت و آنها را به خانه دعوت کرد. آنها گفتند: « ما با هم داخل خانه نمي شويم.»
زن با تعجب پرسيد: « چرا!؟» يکي از پيرمردها به ديگري اشاره کرد و گفت:« نام او ثروت است.» و به پيرمرد ديگر اشاره کرد و گفت:« نام او موفقيت است. و نام من عشق است، حالا انتخاب کنيد که کدام يک از ما وارد خانه شما شويم.»
زن پيش شوهرش برگشت و ماجرا را تعريف کرد. شوهـر گفت:« چه خوب، ثـروت را دعوت کنيم تا خانه مان پر از ثروت شود! » ولي همسرش مخالفت کرد و گفت:« چرا موفقيت را دعوت نکنيم؟»
فرزند خانه که سخنان آنها را مي شنيد، پيشنهاد کرد:« بگذاريد عشق را دعوت کنيم تا خانه پر از عشق و محبت شود.»
مرد و زن هر دو موافقت کردند. زن بيرون رفت و گفت:« کدام يک از شما عشق است؟ او مهمان ماست.»
عشق بلند شد و ثروت و موفقيت هم بلند شدند و دنبال او راه افتادند. زن با تعجب پرسيد:« شما ديگر چرا مي آييد؟»
پيرمردها با هم گفتند:« اگر شما ثروت يا موفقيت را دعوت مي کرديد، بقيه نمي آمدند ولي هرجا که عشق است ثروت و موفقيت هم هست! »

آری... با عشق هر آنچه که می خواهید می توانید به دست آوردید


|سه شنبه 19 دی 1391برچسب:,| 15:15|کوروش|

 

 

نترس جانم!

ظرفیت باور من به اندازه ی همه ی دنیاست

تو دروغت را بگو

 

 

|سه شنبه 19 دی 1391برچسب:,| 15:9|کوروش|

 

تو خوبی ،

 

تو ماهی ، یه دونه ای

آره

فقط آدم هم بشی حــــلّــــــه !!!

 

 

|سه شنبه 19 دی 1391برچسب:,| 15:5|کوروش|


نمی دانــــم

شاید فکر میکنی که فقط خودت میدانـــی

بوی گند کثافتت شهر را گرفته

حالا همه میدانند !!!

|سه شنبه 19 دی 1391برچسب:,| 15:3|کوروش|

 

تقصیر تو نیست، مقصر معلم دستور زبان فارسی بود:

به من نگفت که من با هر تویی ما نمیشود

 

 

|سه شنبه 19 دی 1391برچسب:,| 14:40|کوروش|

http://baroooni.persiangig.com/f5dc4125f09f00487b5976967320c799.jpg


امروز به “آنهایی” می اندیشم که روی “شانه هایم” گریه کردند

و نوبت “من” که شد “شانه ” خالی کردند

 

 

 

|سه شنبه 19 دی 1391برچسب:,| 14:36|کوروش|

http://www.persian-star.net/1387/11/16/(1).jpg


خــودَم قَبـــول دارم کـــهنه شـــده ام

آنـــقدر کــهنه...

کــه می شــوَد

رویِ گَرد و خـــاک تَنـــَم

یــادگــاری نــوشت

بنویس

و

برو…..



|سه شنبه 19 دی 1391برچسب:,| 14:32|کوروش|

 

نــَـمـَــکــ بَـــر زَخمــَم نَپـــــــاش

یادَت باشَـــــــــــــــــــــــد

این نَـــمَــــکــ هـــارا از سـَــرِ سُـــفره ی دِلِ مَــن بَــرداشتی

 



|سه شنبه 19 دی 1391برچسب:,| 14:30|کوروش|

 

هنوز آنقدر ضعیف نشده ام

که خطرِ ریزشِ این کـوه را جار بزنم

اما تــــو

حوالیِ من که می رسی احتیاط کن

 

 

 



|سه شنبه 19 دی 1391برچسب:,| 14:27|کوروش|

 

مانند شیشه

شکستنـــــم آسان بـــود . . .

ولی

دیگـــر به مــن دست نزن

این بار زخمی ات خواهم کرد !!!

 



|سه شنبه 19 دی 1391برچسب:,| 14:26|کوروش|

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد